به نام خداي رحمت‌گستر بر عام و خاص

۱ – آنگاه كه زمين به لرزش (عظيم) خود (در آستانة قيامت) به لرزه درآيد،۱

۲ - و بارهاي گران (مواد سنگين دروني) خود را خارج سازد،۲

۳ - و انسان گويد: زمين را چه مي‌شود؟۳

۴ - در آن روز (زمين) خبرهاي خود را (پي در پي) باز مي‌گويد۴ (آشكار مي‌سازد).

۵ - به سبب آن (فرمان تكويني) كه پروردگارت بر آن وحي كرده است.۵

۶ - در آن روز مردم (به صورت) پراكنده (از حبس خاك) برون مي‌آيند۶ تا اعمالشان به آنان نشان داده شود،۷

۷ - پس (در چنان روزي) هر كس به سنگيني ذرّه‌اي نيكي كرده باشد آن را مي‌بيند (مي‌يابد)،۸

۸ - و هر كس به سنگيني ذرّه‌اي بدي كرده باشد۹ آن را مي‌بيند.


۱ - «زُلْزِلَتِ» فعل مجهولي است كه عوامل و نيروهاي تحقّق‌بخش آن براي ما ناشناخته و پنهان است، چه بسا نكره آمدن آن دلالت بر عظمت و شگفتي آن بنمايد. بر اين حادثه شگفت‌آور در سوره‌هاي ديگر نيز اشاره شده است از جمله:
حج ۱- «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَهَ السَّاعَهِ شَيْءٌ عَظِيمٌ» (اي مردم از پروردگارتان پروا گيريد كه بي‌گمان زلزله ساعت قيامت عظيم است).
نازعات ۶ و ۷- «يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَهُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَهُ» (روزي كه آن لرزنده بلرزد و در پي آن حوادثي پديد آيد).
مزمل ۱۴- «يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ وَكَانَتِ الْجِبَالُ كَثِيبًا مَهِيلاً» (روزي كه زمين و كوه‌ها سخت به لرزه درآيند و كوه‌ها توده‌ شن روان گردند).

۲ - بارهاي گران ظاهراً همان خمير مذابي است كه در شرايط عادي پوستة جامد زمين، سرپوشي براي فوران آن محسوب مي‌شود. با لرزش شديد اين پوسته و پاره شدن آن، راه خروج اين مواد گشوده مي‌گردد. علاوه بر زلزلة عظيم، عوامل ديگري در خروج مواد مذاب و تخلية زمين در قرآن برشمرده شده است. از جمله:
الف) كشيده شدن و امتداد يافتن پوستة جامد زمين: انشقاق ۳- «وَإِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ وَأَلْقَتْ مَا فِيهَا وَتَخَلَّت» (روزي كه زمين كشيده شود و هرآنچه در آن است برون ريزد و تخليه شود).
ب) بركنده و برداشته شدن پوسته: حاقه ۱۴- «وَحُمِلَتِ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ فَدُكَّتَا دَكَّهً وَاحِدَهً» (وقتي ناگهان در صور دميده شود، زمين و كوهها از جا كنده و برداشته و با يك ضربه متلاشي مي‌شوند).
ج) صاف شدن سطح زمين: طه ۱۰۵ تا ۱۰۷- «وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ يَنْسِفُهَا رَبِّي نَسْفًا فَيَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا لا تَرَىٰ فِيهَا عِوَجًا وَلا أَمْتًا» (از تو دربارة كوهها مي‌پرسند، بگو پروردگارم آنها را از ريشه برمي‌كند و زمين را همچون صحرا صافِ صاف مي‌گرداند به گونه‌اي كه هيچ پست و بلندي در آن نمي‌بيني).

۳ - قيامت، همچون عذاب، به تصريح قرآن در آيات متعدد، ناگهاني (بَغْتَهً) خواهد بود. در اين صورت و با چنان تحولاتي در زمين و آسمان، جنبنده‌اي باقي نمي‌ماند كه انسان چنين سؤالي را مطرح سازد، مگر آنكه اين تحولات در روزي به مقياس تحولات كيهاني كه به تصريح قرآن يك روزش معادل هزار سال بشري است (حج ۴۷) رخ دهد، يا آنكه سؤال كننده، انسان برخاسته از دل خاك با هيئت و حالتي است كه براي ما قابل تصوّر نمي‌باشد!

۴ - اخباز زمين چيست و بازگويي‌اش چگونه است؟ آيا منظور آشكار شدن تاريخ تحولات طبيعي زمين و ادواري است كه در اين ۶/۴ ميليارد سال بر آن گذشته، يا اخبار عملكرد آدمياني است كه بر پشت آن زيسته‌اند؟ در هر حال هيچ اطلاعاتي در جهان مفقود نمي‌گردد و همه چيز در «امام/ كتاب مبين» محفوظ مي‌ماند (يس ۱۲، انعام ۵۹، نمل ۷۵، سبا ۳ و...). كتاب هستي اگر اوراقش پراكنده و پوسيده هم شود، بازنويسي‌اش براي نويسندة آن آسانتر از انشاء اوليه مي‌باشد و خوانندگان آن امروز، به مدد علم و ابزاري كه ساخته‌اند، به برخي از رموز و اسرار تحولاتي كه بر جهان گذشته واقف شده‌اند، حال كه چنين خوانشي روز به روز سرعت و وسعت بيشتري مي‌گيرد، چه استبعادي وجود دارد كه پندارها، گفتارها و كردارهاي ما در آينده خوانده و ديده نشود؟
اي خِرَد بركش تو پَرّ و بالها
سوره برخوان زُلْزِلَت زلزالها
درقيامت‌اين‌زمين‌برنيك‌‌و بد
كي ز ناديده گواهـي‌ها دهد
كه تُحَدّث حـالهـا واخبارها
تُظْهِــرُ الارضُ لَهـا اَســرارَها (مثنوي ۴ ابيات ۴۲۲۱ به بعد)
يوم دين كه زُلْزِلَت زلزالها
اين زمين باشد گواه حال ها
كاو تُحَـدّث جَهْرَهً اَخبارها
در سخن آيد زمين و خارها
نطق‌آب‌ونطق‌خاك‌ونطق‌گِل
هست محسوس‌حواس‌اهل‌دل (مثنوي ۱ ابيات ۳۲۹۴ به بعد)

۵ - كلمة «وحي» كه ۷۸ بار در قرآن تكرار شده است، بر سخن گفتن و انتقال پيام به شيوه‌اي غير متعارف دلالت مي‌كند. زكريا(ع) كه با ملاقات فرشتگان و بشارت تولد يحيي(ع) دچار لكنت زبان و ناتواني در سخن گفتن شده بود، از طريق ايما و اشاره و با حركات دست مردم را از محراب عبادت توصيه به تسبيح شبانه روزي خدا مي‌كرد (مريم ۱۱). چنين حالتي را قرآن وحي ناميده است؛ وحي انساني به انسان‌هاي ديگر به شيوه غير متعارف. سخن گفتن پنهاني و توطئه گرانه شيطان صفتان عليه پيامبران را نيز، كه غير صريح و منافقانه است، قرآن وحي ناميده است (انعام ۱۱۲ و ۱۲۱). خدا علاوه بر پيامبران، به زنبور عسل (نحل ۶۸)، طبقات جوّ زمين (فصلت ۱۲)، زمين (زلزال ۵)، حواريون حضرت عيسي (مائده ۱۱۱)، و مادر موسي (اعراف ۱۶۰) نيز وحي كرده است.

۶ - «يوم الخروج» از اسامي قيامت است، خروج آدمي از زمين با فراخواني الهي است (روم ۲۵- ...ثُمَّ إِذَا دَعَاكُمْ دَعْوَهً مِنَ الْأَرْضِ إِذَا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ)، اين خروج به گونه‌اي خاص و ناشناخته است (نوح ۱۸- ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيهَا وَيُخْرِجُكُمْ إِخْرَاجًا)، همچون خروج دانه از دل خاك در بهاران (ق ۱۱- رِزْقًا لِلْعِبَادِ وَأَحْيَيْنَا بِهِ بَلْدَهً مَيْتًا كَذَٰلِكَ الْخُرُوجُ). اين خروج سريع و دسته جمعي به سوي مقصدي معين است: معارج ۴۳ و ۴۴- «يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ سِرَاعًا كَأَنَّهُمْ إِلَىٰ نُصُبٍ يُوفِضُونَ». همچون حركت ميليوني و باشتاب ملخ‌ها به سوي ندايي مرموز (قمر ۷- خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ كَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُنْتَشِرٌ)، و يا پروانه‌هاي پراكنده در آسمان (قارعه ۴- يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ).
دست‌مي‌زد‌چون رهيد از دست مرگ
سبز و رقصان درهواچون‌شاخ‌وبرگ
شاخ و برگ از حبس خاك آزاد شد
سـر بــر آورد و حـريف بـــاد شــد
بــرگ ها چــون شــاخ را اشكافتنــد
تــا بـــه بــالاي درخت اشتــافتنــد (مثنوي دفتر اول ابيات ۱۳۴۹ به بعد)

۷ - « يُرَوْا» فعل مجهول است؛ تا به آنها نشان داده شود، نه خود رهسپار ديدن شوند، آخرت عالم اختيار نيست، روز تحقّق و ظهور و بروز اعمال است، نه آثار و اجر و جزاي آن، بلكه خود عمل كه پديده‌اي باقي است.
فعل تو كان زايد از جان و تنت
همچون فرزندي بگيرد دامنت (دفتر ششم بيت ۴۲۳)
عمل انسان در هستي انعكاس مي‌يابد و گويي از آن نسخه‌برداري مي‌شود (جاثيه ۲۹- هَٰذَا كِتَابُنَا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ). به توصيف آيات ۱۶ تا ۲۲ سوره ق، دو فرشته يا عامل گيرنده بر انسان گمارده شده‌اند كه عملكرد نيك و بد او، از جمله الفاظي را كه به زبان مي‌آورد، سريعاً ضبط و ثبت مي‌كنند و سوق دهندة او به سوي سرنوشت و شاهد رفتارش هستند. به منكران در آن روز گفته مي‌شود تو از چنين امري غافل بودي اما امروز چشمانت تيز و بيناي آن مي‌باشد.
۸ - سنگيني هر انساني بستگي به وزن معنوي او در ايمان و عمل صالح دارد. به تعبير قرآن، در روز قيامت «موازين قسط» قرار داده مي‌شود و در محاسبه اعمال به سنگيني دانة خردل هم چيزي ناديده گرفته نمي‌شود (انبياء ۴۷). موضوع سبك و سنگيني اعمال در سوره‌هاي اعراف آيات ۸ و ۹ و مؤمنون ۱۰۲ و ۱۰۳ نيز آمده است.
متهم كن نفس خود را اي فتي
متهم كم كن جزاي عدل را
توبه كن مردانه سرآور به ره
كه فَمَن يَعْمَلْ بِمِثْقَالٍ يَرَهُ
در فُسونِ نفس كم شو غَرّه‌اي
كافتاب حق نپوشد ذرهّ‌اي
هست‌آن‌ذرات‌جسمي اي‌مفيد
پيش‌آن‌خورشيدجسماني‌پديد
هست ذرّات خواطر و افتكار
پيش‌خورشيد‌حقايق‌آشكار (دفتر ششم ابيات ۴۳۳ به بعد)

۹ - مقابل قرار دادن خير و شرّ به جاي ايمان و كفر، يا حُسن و سوء، نشانگر سود و ضرري است كه آدمي بر ديگران وارد كرده است (والله اعلم).
اي دريــده آستيــن يـوسفـان
گر بدّردگرگت آن ازخويش‌دان
زانكه مي‌بافي همه ساله بپـوش
زانـكه مـي كاري همه ساله بنوش
فعل‌تست‌اين غصه‌هاي دم‌به‌دم
ايــن بُـود معنـي قـد جفّ القلــم (دفتر ۵ بيت ۳۱۸۵ به بعد)
روز محشـر هـر نهان پيدا شود
هـم زخود هر مجرمي رسوا شود (دفتر ۵ بيت ۲۲۱۱)
فعل‌را درغيب‌اثرها ناديدني‌است
وآن مواليدش به‌حكم خلق نيست (دفتر ۱ بيت ۱۶۷۳)
فعل و قول آمد گواهان ضمير
زيـن دو بر باطن تـو استدلال گير (دفتر ۵ بيت ۲۳۶).

ترجمه عبدالعلى بازرگان