سوره ماعون

به نام خداي رحمت‌گستر بر عام و خاص

۱ - آيا توجّه كرده‌اي به آن كس كه (در عمل، نه به حرف، روز) جزا را تكذيب مي‌كند.۱

۲ - اين همان كسي است كه يتيم را (با تندي و توهين از خود) مي‌راند.۲

۳ - و به سير كردن بينوايان رغبتي نشان نمي‌دهد.۳ (يا ديگران را بر اين كار ترغيب و تحريك نمي‌كند).

۴ - پس واي بر (آن) نمازگزاران!۴

۵ - همان كساني كه در نمازشان سهل‌انگاراند۵ (از توجه به خدا غافل‌اند).

۶ - آنهايي كه خودنمايي مي‌كنند.

۷ - و از عاريه دادن (اثاثية منزل و مايحتاج همسايگان يا نعمت‌هاي عمومي رايگان) دريغ مي‌كنند۶ (يا مانع مي‌شوند).


۱ - معناي اصلي دين، جزا و كيفر نيك و بد اعمال است كه دلالت بر نظام كنش و واكنش و بازتاب عمل در رقم زدن به سرنوشت دنيايي و اخروي انسان مي‌كند. اگر به آيين و باورهاي معنوي جوامع نيز «دين» گفته مي‌شود، به دليل معيار و ملاك بودن ارزش‌هاي پذيرفته شده براي داوري ميان مردمان و ترفيع يا تنزل درجه و منزلت آنان است. قرآن نيز قانون اساسي حاكم بر كشور را «دِينِ الْمَلِكِ» ناميده (يوسف ۷۶) كه حاكمان بر اساس آن ميان مردم حكم مي‌كنند. نظام آموزشي مدارس و دانشگاهها نيز كه بر اساس آن ارزيابي علمي دانشجويان و نمرات آنان تعيين مي‌گردد مثال ديگري براي فهم معناي دين است. در زبان انگليسي عنوان «Dean» به كسي كه در كالج يا دانشگاه مسئوليتِ بخشي از آموزش يا نظارت بر رفتار دانشجويان را برعهده دارد گفته مي‌شود. همچنين به كشيش مافوق در كليساي كاتوليك و امثالهم.
اما منظور از تكذيب دين، انكار نظري و زباني ضرورت وجود ضابطه و معيار براي داوري ميان انسانها و تشويق يا تنبيه و جزاي جرم آنان نيست، بلكه بي‌اعتنايي عملي به ارزش‌ها و نديده گرفتن آنهاست.

۲ - يكي از معضلات پيچيده جامعه قبيلگي معاصر پيامبر اسلام، فقدان دولت مركزي و سازمانهاي حمايت كننده اجتماعي، همچون پرورشگاه، براي ادارة زندگي زنان بيوه و فرزنداني بود كه سرپرست خود را در جنگ‌ها از دست مي‌دادند، بنابراين اداره زندگي يتيمان در روزگار فقر و جهل، نيازي فوري و مبرم‌ترين وظيفه اجتماعي به شمار مي‌رفته است.
مسئله يتيمان در ۲۲ آيه قرآن از زواياي مختلفي مثل: مراقبت از اموال آنان، اصلاح امورشان، اطعام، انفاق و احسان به آنان آمده كه عمدتاً جنبة مادّي دارد، اما در چند آيه هم به اكرام و احترام و مهرورزي نسبت به آنان توصيه و قهر و درشتي نهي شده است از جمله: « كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ» (فجر ۱۷)، «أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَى... فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ» (ضحي ۶ و ۹).

۳ - «يَحُضُّ» از ريشة «حضّ»، شوق و رغبت داشتن، و يا (در باب مفاعله، تحاضّون) تشويق و ترغيب ديگران به سير كردن شكم گرسنگان است. اين فعل در دو آيه ديگري كه آمده، همواره دربارة اطعام بينوايان است: «وَلا يَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ» (حاقه ۳۴)، «وَلا تَحَاضُّونَ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ» (فجر ۱۸).
متأسفانه در جهان معاصر ما نيز به دليل سلطه‌طلبي قدرت‌هاي جهاني، عدم توزيع عادلانه منابع و امكانات اجتماعي و استثمار ملت‌ها، نه تنها گرسنگي از جهان رخت برنبسته، بلكه نزديك به ۸۰۰ ميليون نفر در جهان از گرسنگي رنج مي‌برند كه اقدامات سياسي دولت‌ها و نهادهاي مردمي در تشويق و ترغيب توانگران براي رفع گرسنگي از جوامع را طلب مي‌كند.

۴ - به كاربردن هشدار ملامت‌آميز «وَيْل» (واي) كه در قرآن (۲۶ مرتبة ديگر) در مذمّت: مكذبين، كافرين، مشركين، مطففين، همزه لمزه و... به كار رفته است، عليه مصلّين (نمازگزاران) بسيار هشدارآميز و تنزل‌دهنده نمازگزارانِ بي‌اعتنا به يتيمان و بينوايان در رديف همان منحرفان است. در قرآن ۴۷ بار از «اِقَامِه صَلَوه» كه برپا داشتن اين فريضه و در رأس امور قرار دادن آن است سخن گفته و بر حفاظت از ارتباط با آفريدگار، خشوع و مداومت در آن تأكيد كرده است. دولا راست شدن اصطلاحي در نماز و اداي بي‌روح اين فريضه هيچ نمازگزاري را به خدمت خلق سوق نمي‌دهد.

۵ - «سَاهُونَ» همان سهل‌انگاران‌اند. «سهو» را خطايي شمرده‌اند كه از غفلت حاصل شده باشد، اما غافل شدن از اموري كه با سرنوشت ابدي آدمي سر و كار دارد و سهل‌انگاري و سرسري گرفتن آن قابل اغماض نيست. چگونه مي‌توان نسبت به مهمترين ارتباطات خود، كه پيوند قلبي با آفريدگار است، سهل‌انگار بود؟ بديهي است آفريدگار عالم نيازي به نماز بندگان ندارد، اما بي‌نيازي آنها از او، منيّت را در وجود آدمي تثبيت مي‌كند و احساسات و عواطف انساني را در برابر يتيمان و بينوايان به بي‌تفاوتي و سنگدلي مبدّل مي‌سازد.

۶ - «مَاعُونَ» ازريشة «مَعَن»، به نوعي معناي جريان داشتن و در گردش بودن دارد. مثل: آب جاري (بِمَاءٍ مَعِينٍ- ملك ۳۰) و جامي از چشمه‌اي جاري (بِكَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ- صافات ۴۵ و واقعه ۱۸). از روايات چنين برمي‌آيد كه در گذشته به اسباب و ابزار و ظرف و ظروفي كه همسايگان به يكديگر عاريه مي‌دادند گفته مي‌شده است. مي‌توان آن را امروزه به «پول» و اوراق اعتباري كه قدرت خريد را تعيين مي‌كند و ميان مردم جريان دارد اطلاق كرد، همچنين به اموال عمومي و مشترك ميان مردم.

ترجمه عبدالعلى بازرگان